زبانحال امام زین العابدین علیهالسلام قبل از شهادت
چهل سال است در تب گریه کردم چهل سال است هر شب گریه کردم چهـل سال است من بـیـدار مـانـدم صحیفه را نوشـتم روضه خـواندم چهل سال است غرق اشک و آهم شــبــانــه روز یــاد قــتــلـگــاهـــم چهـل سال است خواب شـمر دیـدم به دسـتـش خـنـجـری دیـدم پـریـدم چـهـل سـال است گـفـتـم دادِ بـیـداد هـمـیـشه ظرف آب از دسـتـم افتاد چـهـل سـال است تـا مـذبـوح دیـدم نـشـسـتم بر زمین، ضجّـه کـشـیدم چهـل سـال است دشـت کـربــلایـم بــه یــاد روز دفــن و بــوریــایــم چهـل سال است فکـر اصغـرم من عــــزادار ذبــیـحــی پــرپــرم مـن چـهـل ســال اسـت مـانـنـد ربـابــم بـه کــام تــشــنــه، زیــر آفــتــابــم چـهـل سـال است میگـویـم خـدایـا عـطا کن خـیر، سـهـلِ سـاعدی را چـهـل سال است یـاد شـهـر شـامـم کــنــار عـــمّــههــا در ازدحــامــم چهل سال است بر زخمم نمک خورد بمـیـرم عـمّـهام زینب کتک خورد چـهـل سـال است مـیگـویـم رقـیـه زنـم بــر دسـت مـیگــویـم رقـیــه چـهـل سـال یــاد آن بــزم شــرابـم بـه یــاد خــیــزران خـانـه خــرابـم چهل سال است میسـوزد وجـودم به روی نـاقـه بـا غـل بـسـته بـودم چهل سـال است داد از سنگ دارم به روی خود نشان از چـنگ دارم نـگـو ایـن زهــر امـانـم را بـریـده چهـل سال است عـمرم سر رسیده |